کد مطلب:77512 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:221

خطبه 028-اندرز و هشدار











و من خطبه له علیه السلام

یعنی از خطبه ی امیرالمومنین علیه السلام است:

«اما بعد فان الدنیا قد ادبرت و آذنت بوداع»

یعنی بعد از حمد خدا و صلوات بر رسول صلی الله علیه و آله پس تنبیه است بر اینكه به تحقیق كه دنیا رو گردانیده است و اعلام كرده است به وداع، یعنی مستلذات دنیوی از جاه و مال و عزت و اقبال و اولاد و اعوان و انصار و رجال، اگر چه رو آورده باشند به شخص، به یقین كه رو از او گردانیده اند، زیرا كه آنا فانا، لحظه فلحظه، آن شخص عمرش در تقضی و در گذر و حواس و قوای او در انحطاط و ادراك لذات او در نقصان و بتمامه رو به فنا و انعدام است و بعد از موت از مجموع عاری و خالی است و چیزی از لذات دنیوی از برای او و با او باقی نخواهد ماند، پس اقبال دنیا عین ادبار است و به زبان حال جمیع آن احوال اعلام می كنند آن شخص را به وداع كردن و مفارقت نمودن از او، اگر او را چشمی و گوشی باشد كه عبرت گیرد می بیند رو گردانیدن او را و می شنود اعلام و وداع و فراق او را.

«و ان الاخره قد اقبلت و اشرفت باطلاع».

یعنی به تحقیق كه آخرت رو آورده است و مشرف شده است به اطلاع احوال اهل دنیا، زیرا كه دنیا و آخرت متقابلان باشند رو گرداندن یكی از آنها لازم دارد رو آوردن مقابلش را، پس هر گاه دنیا آنا فانا، رو گردان است از شخص و دور شونده است، پس آنان فانا آخرت روآورنده[1] و نزدیك شونده است و چون دار آخرت دار شهود و حضور است و دار دنیا دار غفلت و غرور، پس صحیح است كه آخرت مشرف و مسلط است به

[صفحه 253]

اطلاع احوال و امور دنیا، چه در او[2] حضور متحقق می گردد.

«الا و ان الیوم المضمار و غدا السباق»

یعنی بدان و آگاه باش كه ریاضت و سوقان[3] شخص در روز دنیا است و گوی سبق از سواران میدان جزا ربودن در فرداست. كسی كه به ریاضت عبادات پیه و دسومت و چربی حب دنیا را در خود نگداخت، نمی تواند در میدان حساب و جزای آخرت اسب نجات تاخت و با تحمل اوزار معصیت و با بردن بارهای گران غضب و شهوت نیست او را در گرو با سابقین الا باخت.

«و السبقه الجنه و الغایه النار»

یعنی عطا و جایزه ی گرو برنده بهشت است و چون در سبق و گرو و متاع[4] مرغوبی ضرور است كه از جانب امام و پادشاه قرار داد شود از برای مسابقین مجاهدین كه او را سبقه گویند، لهذا از جانب مالك الملوك از برای گرو مجاهدین ظاهر و باطن، دار قرار بهشت قرار داده شده و مخبر صادق به آن ندا در داده و اخبار كرده است و هر آن كس كه كمیت همتش در ریاضت لنگ است، در مضمار آخرت برذون پربار حسابش را، در اول قدم پای بر سنگ است و غایت و فائده ی لذت علیف و علیق نشخوارش نیست، جز خیبت و خسار و نار و سخط ملك جبار.

«افلا تائب من خطیئته قبل منیته؟»

یعنی آیا پس نیست توبه كننده از گناهان پیش از موت و مرگش؟ و معنی توبه ندم و پشیمانی است از كرده های ناشایسته یا تلافی كردن شایسته و توبه دری است محض كرم بر روی گناهكاران باز، از جانب كریم نیاز و با هر نفسی در هر نفسی انیس و دمساز و سرباز زدن از او[5] نیست جز سرباز زدن جبلت و طبیعت از آغاز و چون تخلیه مقدم

[صفحه 254]

است بر تحلیه، لهذا توبه مقدم شد بر عمل در ندا و آواز.

«الا عامل لنفسه قبل یوم بوسه؟»

یعنی آیا نیست عمل كننده و كاركننده از برای منفعت نفس خود و بیش از روز شدت احتیاج او كه روز قیامت و جزا باشد؟ كه هیچ چیز باعث نجات از عقوبات او نمی شود، الا اعمال صالحه ی او و احتیاج شخص در روز جزا به اعمال صالحه پیش از احتیاج اوست به ضروریات حیات دنیوی، زیرا كه با فقد ضروریات حیات خلاصی است از شدائد دنیوی و با نبودن اعمال صالحه، گرفتاری دائم است به عقوبات اخروی.

«الا و انكم فی ایام امل من ورائه اجل.»

یعنی آگاه باش و به تحقیق كه شما ثابت باشید در اوقات آرزو و زندگانی كه از پشت سر او می رسد اجل و مرگ غفله و ناگهان، پس فعلیت معصیت با آرزوی طاعت نیست مگر ناگهان گرفتاری در دست مرگ و هلاكت.

«فمن عمل فی ایام امله قبل حضور اجله نفعه عمله و لم یضره اجله.»

یعنی پس كسی كه عمل و عبادت كرد در اوقات آرزو و زندگانی خود، پیش از حضور و آمدن وقت مرگ او، نفع می بخشد او را عمل او و ضرر به او نمی رساند مرگ او.

«و من قصر فی ایام امله قبل حضور اجله فقد خسر عمله و ضره اجله.»

یعنی و كسی كه تقصیر و كوتاهی كرد در اوقات آرزو و زندگانی خود، پیش از حضور و آمدن وقت مرگ او، پس به تحقیق كه زیان كرد عمل او، یعنی ضایع شد و وقتش گذشت و عملی نخواهد بود، بی نفع یا بانفع باشد مثلا و ضرر به او می رساند وقت مرگ او، یعنی وقت مرگ، وقت ضرر و عقوبت[6] او باشد، چه روز اول قیامت روز مرگ است.

«الا فاعملوا فی الرغبه كما تعملون فی الرهبه»

یعنی آگاه باشید پس عمل و عبادت كنید به سبب شوق و رغبت در بندگی، چنانكه عمل و اطاعت می كنید به سبب بیم و خوف و ترس عقوبت و بازخواست از نكردن

[صفحه 255]

بندگی، زیرا در بندگی به سبب ترس از بازخواست، در حقیقت نوعی است از اكراه و اجبار و او را نسبتی و قدری نسبت با بندگی به اختیار و آن اجیر بی قدر است و این عزیز با مقدار.[7].

«الا و انی لم ار كالجنه نام طالبها. و لا كالنار نام هاربها».

یعنی آگاه باش و به تحقیق كه نمی بینم مثل بهشت خیری و مطلوبی در حالتی كه خوابیده است طالب و خواهان آن و غافل است از آن و طلب آن نمی كند و نمی بینم مثل آتش شری و محذوری و مهروبی،[8] در حالتی كه در خواب و غافل است هارب و گریزان آن، یعنی چه بسیار كم است كسی كه اكتساب كند بهشت را، چه بسیار كم است كسی كه اجتناب كند آتش را.

«الا و انه من لا ینفعه الحق یضره الباطل.»

یعنی آگاه باش و به تحقیق كه كسی كه نفع نبخشد او را امام حق عادل، ضرر می رساند به او رئیس باطل جائر، یعنی كسی كه منتفع نشود از حق عادل، البته منتفع نخواهد شد از جائر باطل، بلكه متضرر خواهد شد از او در دنیا به تقریب بی وفایی و ستم او و در آخرت به تقریب جزای پیروی ظلم و جور او.

«و من لم یستقم به الهدی یجر به الضلال الی الردی»

یعنی كسی كه راست نگرداند او را هدایت و راهنمایی به حق، می كشاند گمراهی او را به هلاكت، یعنی راهنمای به حق و بینایی به سر منزل نجات نرسد و او به اختیار انحراف ورزد از جاده ی راه، به هلاكت افتد البته با گمراهی و كوری به ورطه ی هلاكت افتد بی شبهه.

«الا و انكم قد امرتم بالظعن و دللتم علی الزاد.»

یعنی آگاه باشید و به تحقیق كه شما مامورید، به امر تكوینی طبیعی، به ارتحال و كوچ

[صفحه 256]

كردن از دار فناء به عالم بقا و آنا فانا متحرك و مسافر و كوچ بركوچید،[9] به حسب جبلت و طبیعت و نموده شده اید بر زاد و توشه كه اعمال صالحه باشند، چه مسافر بی زاد نرسد الا به هلاكت.

«و ان اخوف ما اخاف علیكم اتباع الهوی و طول الامل.»

یعنی به تحقیق كه ترسناك تر چیزی كه می ترسم بر شما، متابعت هوا و هوس و طول و درازی امل و آرزوی شما است یعنی خواهش شما در امتعه ی دنیا،[10] و آرزوی جمع آوری آن، ترسناك تر چیزی است از برای شما، زیرا كه باعث غفلت و عصیان و نافرمانی شماست از امام به حق و موجب گرفتاری شما است به هلاكت دنیا و آخرت.

«فتزودوا فی الدنیا من الدنیا ما تحرزون به انفسكم غدا.»

یعنی زاد و توشه بردارید در دنیا از دنیا، آن قدر كه واپایید[11] به او نفسهای شما را، در فردای آخرت، یعنی توشه ی آخرت را بردارید در دنیا[12] از جهت اسباب دنیوی، كه تا در آخرت فائز و رستگار و در صحبت ابرار باشید، و الا گرسنه و تشنه در نار خواهید بود، زیرا كه زاد آخرت منحصر است به علم و عمل و عالم و عامل رستگار است و عاصی و جاهل در نار و تحصیل علم و عمل به آلات و قوای بدنی است، مادامی كه در دنیا است، تا به سبب علم و عمل در حزب ملئكه و اخیار گردد و نجات یابد و الا از زمره ی شیاطین و اشرار و مخلد در نار خواهد بود. و رفعت كلام معجز نظام امام علیه السلام فوق ادراك كل انام است و السلام.[13].

[صفحه 257]


صفحه 253، 254، 255، 256، 257.








    1. چ: روآورنده است.
    2. چ: در آن.
    3. سوقان (بر وزن چوگان) متداول عامیانه ی كلمه ی سوغان (از مصدر فعلان) عربی است، یعنی دواندن اسب و ریاضت دادن آن جهت شركت در مسابقه (فرهنگ فارسی معین).
    4. اصل: مطاع.
    5. چ: از آن.
    6. چ: وقت مرگ ضرر و عقوبت.
    7. ن و چ: با مقدار و اعتبار.
    8. محذور یعنی چیزی كه از آن برحذر داشته اند و مهروب یعنی چیزی كه از آن فرار می كنند.
    9. كوچ بر كوچ بودن، یعنی حركتهای چندی كه پی درپی برای انسان در این جهان پیش می آید تا حركت نهایی كه مرگ است و كوچیدن از این جهان بدان جهان می باشد.
    10. چ: خواهش شما امتعه ی دنیا.
    11. واپاییدن: حفظ كردن و نگاهداشتن.
    12. اصل: در دنیا بوده.
    13. سیدرضی در ذیل این خطبه در شرح برخی از كلام آن توضیحاتی مفصل دارد كه شارح طبق معمول خود آنها را نیاورده است.